عصر پنج شنبه ای با سلنا و باباییش رفتیم پارک ، اومدیم از در بریم بیرون میگم سلن دوربین رو نیگا کن عکس بگیرم ، میگه بگو: سیب شاخام در اومد از کجا بلده ؟؟؟ تو خیابون هم کلی به گربه ها گفت : پیشده و از در قصابی که رد شده ، گفت: خداحافظ قصابی بیشتر راه رو به قول خودش : بدویی بکنم ( بدو بدو کنم ) از تاب و سرسره هم که دل نمیکند و به زور آوردمیش ... شبت خوش ...