سلنا سلنا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ماه خونه ما؛ سلنا

بدون عنوان

خانوم خانوما دستش خورده به شیشه ماشین درد گرفته میگه : من رو ببر دکتر آمپول بزنه خوب بشم  من و باباش    ................................................................... باباش جلوی تی وی خوابیده ، هلو داره سر و صدا میکنه، باباش: اومممم(ساکت ) سلن هلن: برو تو تخت بخواب  من  ...........................................................................................   ...
10 آبان 1393

بدون عنوان

من خونه دوست ندارم ! من مامانی دوست ندارم! من بابایی دوست ندارم ! بیا بوست کنم ، مامانی سما دوست دارم  خونمون رو دوست دارم ، برم نون و پنیر گدو (گردو ) بخورم  تمام این مکالمات از طرف سلن هلن تو خیابون و کاملا یک طرفه بیان شد .... من حرفی ندارم  ...
4 آبان 1393

گردش شبانه :)

  عصر پنج شنبه ای با سلنا و باباییش رفتیم پارک ،  اومدیم از در بریم بیرون میگم سلن دوربین رو نیگا کن عکس بگیرم ، میگه بگو: سیب  شاخام در اومد از کجا بلده ؟؟؟ تو خیابون هم کلی به گربه ها گفت : پیشده و از در قصابی که رد شده ، گفت: خداحافظ قصابی  بیشتر راه رو به قول خودش : بدویی بکنم ( بدو بدو کنم ) از تاب و سرسره هم که دل نمیکند و به زور آوردمیش ... شبت خوش ...
1 آبان 1393